فصل دوم- ختنه هنوز 10 ساعت از ختنه من نگذشته و در حليكه من در درد غوطه ور ام ، فاميل براي شادباش پيش بابا و مامان ميان. درد امان منو بريده ولي بعضي ها دارن شيريني ميخورن. با خودم ميگم اين چه دامادي كه ... بگذريم شتري هست كه در خونه هر پسر ميشينه. عقيقه و وليمه بر رسم مسلمانان، بابا جوني گوسفندي رو برام كشت و به قولي عقيقه كرد و جشن مختصري رو كه ما ميگيم ختنه سوراني برپا كرد و به قول قديمي ها بابا جوني وليمه داد. ...