ثمره عشق ماماني و بابايي اميررضاثمره عشق ماماني و بابايي اميررضا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

مسافركوچولو هديه اي از بهشت

خدا حافظ

خداحافظ پاییز پاییز رو دوست دارم چون در آن متولد شدم. پاییز رو دوست دارم چون بسیار زیباست. پاییز رو دوست دارم چون جشن تولد من در آن است.  اما خدا حافظ پاییز زیبا و خدا حافظ صفرسالگی. راستی من در تدارک جشن تولد یکسالی هستم. فعلا شمارش معکوس شروع شده و تا شب یلدا شب شماری میکنم.قراره از روز شنبه خرید رو شروع کنیم. در خدمتیم. امروز رفتیم بیمارستان خبر آبجی مریم (در عمو) رو گرفتیم و از اونجا رفتیم کبودوال تا چند تا عکس پاییزی بگیریم. جاتون خالی.     ...
24 آذر 1391

اولین محرم

سربند ابوالفضل(ع) پسرم امسال تو اولین محرم را تجربه کردی. دوست داشتم بزرگتر بودی تا برایت از حماسه عاشور بگم. روز پنجشنبه وقتی از دانشگاه برگشتم برات سربند حضرت عباس (ع) رو گرفتم و کاش می دونستی عباس (ع)کیست. روز جمعه تو و مامانی رو بردم مراسم حضرت علی اصغر (ع). تو در پوشش حضرت علی اصغر بودی. مظلوم و دوست داشتنی.   ...
4 آذر 1391

دوازده ماهگی

سلام بچه ها انگاری راستی راستی دارم واسه خودم مرد میشم. تواین ماه یه خورده بهتر از قبل غذا خور شدم حداقلش  موقعی که مامان لقمه دهنم میزاره مقاومت نکنم. تو این ماه  با اینکه هنوز راه رفتنم کامل نشده تونستم با گرفتن دیوار و مبل ها چند متری راه برم و این اواسه مامان و باباجون معرکه است و کلی ذوق اور. تازگی ها گوشی تلفن رو گوشم میزارم و با یه صداهایی شروع به حرف زدن میکنم. عاشق رفتن به اشپز خونه و در اوردن ظروف ار تو کابینتم. و معمولا یه قاشق چوبی دستمه.   کم کم به جشن یکسالکی نزدیک میشم. مامان و بابا از حالا تو فکر جشن تولدمن هستن. ...
30 آبان 1391
1