ثمره عشق ماماني و بابايي اميررضاثمره عشق ماماني و بابايي اميررضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

مسافركوچولو هديه اي از بهشت

بچه های ستاد مهندس

سرگرمی یک هفته ای لابد از عنوان متوجه شدید که من توی این یه هفته سرگرم رفتن به ستاد عمو علی بودم و بچه های ستاد رو همراهی میکردم. عمو علی مهندس عمران هست و رییس نظام مهندس شهرمون. جوون و مهربون و کاردون. دیشب تا ساعت ١١ ستاد بودیم ولی بابایی ساعت ٢ اومد.     ...
23 خرداد 1392

مشهد سوم

امیر رضای خراسان بچه ها سلام من یه چند روزی رفته بودم مشهد به پا بوس آقا. چه حالی داد. هوای خرداد مشهد خیلی خوب و به قول بابایی مشهد هنوز شلوغ نشده بود. ما با خانواده عمو هادی و بابا بزرگ رفته بودیم. این بار سوم بود که مشهد رفتم یه بار تو شکم مامانی (تیر 1390) بار دوم وقتی 11 ماه بودم ( آبان 91) و حالا که 18 ماهه شدم (7 خرداد 92). من عاشق حرم بودم این همه آدم یه جا ندیده بودم آب بازی تو حیاط خیلی حال می داد. بوس کردن در و دیوار حرم چیز جدید بود. بچه ها من برا همه شما دعا کردم.پ موقع نماز جماعت من و بابایی اینجا خلوت می کردیم چون جای خوابم عوض شده بود بد خواب شده بودم صحن جمهوری و دعای کمیل ...
13 خرداد 1392

ماه هجدهم

خرداد ماه پیشرفت ها پیشرفت در تکلم امیر رضا جان توی این ماه پیشرفتهای خوبی داشتی کلمات زیر را میگفتی و ما با لب خوانی و اشاره دست های ناز و کوچکت می فهمیدیم آ علی=یا علی هنهه = پنکه موو=موز یا لالا= یا الله نین=نون بییم=بریم دی دی = ماشین بابا= ماشین لباسشویی میم  (فتحه در میم و یا) = مریم عمی= عمو دایی= دایی آجی= آبجی لاله له=راحله  اتاد=افتاد کشام=کفشام بیا=بیا بده=بده بالا=بالا الا=کلاه اب ازی=اب بازی با=باز کن دا=داغ ددر=بیرون رفتن بش=بشین ایب=سیب دوجی=گوجه نی=نیست دل=گل مایی=ماهی جیتو=زیتون اوجا=کجا ایا=حیاط ادا=غذا دو=دوغ داشو=قاشق اب و=ابوالفضل...
6 خرداد 1392
1