ثمره عشق ماماني و بابايي اميررضاثمره عشق ماماني و بابايي اميررضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

مسافركوچولو هديه اي از بهشت

يك روز پر كار

1390/6/7 1:32
1,255 بازدید
اشتراک گذاری

يك روز پر كار

مامان جونم كه سحري براي همراهي با بابا جوني بيدار شده بود و هيچي هم نخورده بود امروز تا ساعت 11 خوابيده بود و من هم به خاطر گرسنگي مجبور بودم يكي دو لگد به شكم مامان جونم بزنم تا بيدار شه و يه چيزي با هم بخوريم. بالاخره مامان جونم بيدار شد و بعد از گلاب به روتون و شستشوي سر و صورت راهي آشپزخانه شديم و جاتون خالي صبحانه اي در حد تيم ملي با هم خورديم. چاي قند پهلو ، پنير، مغز گردو و يك ليوان شير. يه ساعت بعد جاتون خالي آب انار خورديم بعد رفتيم تو حيات و  به درختها سر زديم. بعد رفتيم بازار كمي ميوه و نون و ... خريديم. ساعت 18 رفتيم آشپزخانه  تا برا بابا جوني افطار درست كنيم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)