روزهای بهاری
ابجی جاااااااان پر
شب جمعه نشون دخمل عمو (معروف به آجی جان) بود. ما هم رفتیم و کلی خوردیم و کف زدیم و ..... به من خیلی خیلی خوش گدشت، نشون به این نشون که تو این نشون کلی بازی کردم و چون هنوز از همه کوچیکترم منو تحویل میگیرن و همه یه جوری میخوان ثابت کنن من اونارو بیشتر دوست دارم .....
آجی
دخمل عمو فاطی که عکسشو آوردم خیلی با حال و مهربون اینقدر منو فشار عاطفی داده که الان دو روز که رفته تهرون بدنم درد.....کلی با هم تو حیاطمون بازی کردیم.
جنگل
بابایی عاشق رفتن به کوه و جنگله ولی مامانی ....بالاخره جمعه یه سری رفتیم جنگل و من وقتی زیبایی ها رو دیدم حق رو به بابایی دادم ...
خودتون قضاوت کنید
کنار آب نشستم تا گذر عمر ببینم. چه زود گذشت این 14 ماه
گلهای حیاط
عشق رو فقط میشه توی چشمهای نگران مادر و دستهای خسته پدر دید
مامانی روزت مبارک(روز مادر)
بابایی روز تو هم مبارک (روز معلم)