پانزده ماهگی
تازه ها
این روزا ماهگرد چهاردهمم داره پر میشه و به گفته شاهدان عینی من پیشرفته های عجیبی کردم:
کلمات زیر رو دقیقا می دونم چیه
کلید نماز الله اکبر توپ
کنترل کتاب تلفن داد زدن جوراب شلوار
و کلمات زیر رو میگم
بابایی مامانی مممی = موبایل آبه = آب ام = غذا
از من=اّمی بیرون رفتن=ددّر شیر=جیجی
جیز و جیش هم بلدم.
تازه خودم به تنهایی از صندلی بالا میرم.
علاقه شدیدی به قابلمه های مامان دارم و دایمآ روی مبلها میزارم.
کار جدیدی که این روزها مامان وبابایی رو متحییر کردم سوت زدن با لبهامه که به هرچی شبیه الا سوت
از هرچی که نزدیکم باشه برا بالا رفتن استفاده میکنم
عاشق ماکارونی ام .غیر از جیجی خودم تنها غدایی که با اشتها میخورم.
ودر اخر اینکه تقریبا دارم به ساخت برج قورباغه ام مسلط میشم
راستی این روزها جقدر زود میگذره این ماه مثل چشم به هم زدن گذشت مثل برق و باد.......
خانوم مرغ ها ما به جای اینکه توی لانه خودشون تخم بزارن یه جایی وسط علفها یه گوشه از حیاطمون گذاشتن به نظرم صحنه خیلی قشنگی اومد عکسیدم.
موقع نماز خوندن هم مارو تنها نمی زارن نمیخواستم ریا بشه.
مشغول بازی قایم موشک با مامانی
این همون برج قورباغه ایست که درموردش براتون نوشتم
ماشین سواری به سبک گوریل انگوری