ثمره عشق ماماني و بابايي اميررضاثمره عشق ماماني و بابايي اميررضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

مسافركوچولو هديه اي از بهشت

خواب

1390/10/27 0:43
1,634 بازدید
اشتراک گذاری

اميررضا و خواب و خوراك

اين جمله هاي بابا و مامان جون منه كه اين روزها زياد تكرار ميكنند:

بابا: خانم، اميرضا شيرش خورد؟. بهش شيرخشت دادي؟، شربت ميكسچرش رو خورد؟ امروز به اندازه كافي خوابيد؟ 

مامان: چرا اميررضا نمي خوابه. شكمش درد ميكنه. براش ماي بي بي بخر.....

تمام حرفها سر خوردن و خوابيدن و پوشيدن ميچرخه. راستي كه آدميزاد همش درگير همين سه مورد است. در هر حال من دارم بزرگ ميشم. يه چند تا عكس جديدمو براتون ميزارم تا تغييرات اين بيست روز رو متوجه بشين. اگه از اين دل دردهاي آخر شبي و تعويض ماي بي بي نباشه به من كه خيلي خوش ميگذره. دردسرا همه مال مامان و بابامه. امروز 20 روزم تموم شد. خودم رو برا دهه سوم آمده كردم. 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سمانه مامان پارسا جون
22 دی 90 17:52
آخی چقدر نازه این گل پسر نگرانی پدرو مادرها واسه بچه هاشون هیچ وقت تمومی نداره.
مامانی درسا
23 دی 90 1:21
قربون این گل پسر برم من . خاله واسه خودت مردی شده ها .
آبجی جان
23 دی 90 9:28
سلام وای چقدر عوض شدی؟ ماشاا... راستی امیررضا تولد آبجی جان بودا!!! باباچون با یه روز تاخیر تبریک گفت. لابد تو هم با یه سال تاخیر می تبریکی!!!!
فاطمه عمو جون
23 دی 90 9:30
سلام امیررضا جون عکستو دیدم. دوست دارم زودتر بیام شمال و خودت رو ببینم. بووووووووووووووووووس
فاطمه عمو جون
23 دی 90 9:32
سلام امیررضا جونم. عکساتو دیدم. دوست دارم زودتر بیام شمال و خودتو ببینم.بووووووووووووووووووس
آبجی جان
23 دی 90 9:33
سلام امیررضا جونم. عکساتو دیدم. دوست دارم زودتر بیام شمال و خودتو ببینم.بووووووووووووووووووس
مامانی درسا
25 دی 90 2:47
سلام عزیزم امیر رضای خاله خوبی . خوب شیر میخوری . مامانش حسابی به پسرمون برس . راستی عکساش خیلی خیلییییییییییی خوشگلن . یه دنیا بوسسسسسسس.