ثمره عشق ماماني و بابايي اميررضاثمره عشق ماماني و بابايي اميررضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

مسافركوچولو هديه اي از بهشت

بهترين ماه خدا

1390/5/27 15:32
1,693 بازدید
اشتراک گذاری

گفتم كه حرفهاي زيادي برا گفتن دارم ولي دسته بندي اونا برام سخت بود.

اول مي خوام در مورد ماه رمضان صحبت كنم. اين اولين تجربه منه. ماه خوبيه، هميشه مهموني هستيم.

ديشب خونه عمه نرجس بوديم، ببخشيد خونه دايي يدا... بوديم. فكر نكني قاطي كردم ها. ديشب هم خونه عمه نرجس و هم خونه دايي يدا... افطاري بوديم. اون اولا، خودم هم گيج بودم آخه پسر اونا (امير حسين) به مامان جونم مي گفت عمه و به باباجوني مي گفت دايي،  هفته دوم فهميدم عمه نرجسم همسر دايي يدالله ست.

راستي اين ماه رمضون چقدر نازه. مرتب مامان جونم قران مي خونه و بابا جوني هم. البته مامانم از همون موقعي كه فهميد من توراهم تصميم گرفت يه قران تموم كنه .امشب افطار خونه خاله مامان جوني(خاله راضيه) هستيم. فردا شب هم خونه خاله نفيسه . ولي حيف امسال ما نمي تونيم افطار بديم ولي باباجوني به مامان جونم قول داده سال ديگه جبران مي كنن.

 

niniweblog.com

niniweblog.com

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)