کلمات جدید
دوستای گلم سلام
عبادات قبول
عیدتون مبارک
امروز یه روز مهم بود چون واسه مامانی و بابایی سالگرد ازدواجشون رو تداعی می کرد. یه جشن مختصر سه نفره گرفتیم که اینهم عکس من در حال خوردن شیرینی هستم.
کم کم به بیستمین ماهگردم نزدیک میشم و شلوغ بازیهام داره زیاد میشه. یه صندلی کوچولو دارم میزارم زیر پام میرم روی میز مطالعه بابایی و لب تاپ رو حسابی سرویس میکنم. میرم روی صندلی و شعله زیر غذا رو زیاد میکنم. پنکه رو خاموش میکنم....
تقریبا هر روز یه کلمه جدید یاد میگیرم. جملات ساده را بیان میکنم در حد دو کلمه:
بابا بیا. مامان بریم. در باز.
کلمات زیر را ناقص و شاید کامل ادا میکنم. نسبت به بعضی حروف عاجزم مثل سین که کاربرد زیادی هم داره
الام=سلام
اندلی=صندلی
انکه=پنکه
چایی
دایی
ارچه=پارچه
اختال=یخچال
الو= ایفن
آتو = اتو
الو=آلو
برق=برق
ارچه=پارچه
تیید=کلید
عکس زیر بازی من و بابایی رو نشون میده که من مثلا خودمو به خواب زدم
تلفن رو میگیرم و با عمه و پسر خاله حرف میزنم
یه روز رفتیم کبودوال و پاهام ده دقیق تو آب سرد سرد بود
آب بازی هم شده کار هر روز من