انتظار
انتظار شيرين
اين كلمه رو من بارها از زبان بابا جوني و مامان جونم شنيدم. اينو مي دونين كه تمام ادمهاي روي زمين منتظر كسي هستند.
بابا جوني ميگه: (روزهاي انتظار دير ميگذرد ولي روزي كه انتظار به سر آيد شيرينيش اونقدر زياد كه همه سختيها فراموش ميشه). مامان جونم كتابهاي زيادي در مورد انتظار مطالعه كرده و من از لابلاي حرفها و شنيده ها و ديده هام به اين نتيجه رسيدم.
با اون كه انتظار ديدن مامان جونم و بابا جوني را مي كشم ولي يه انتظار بزرگ در راه است كه بايد از الان حواسم را بيشتر به آون انتظار شيرين متوجه كنم. ياد شعر قيصر امين پور افتادم كه:
اين روزها كه ،مي گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم !
اما...
بامن بگو كه آيا،من نيز
در روزگار آمدنت هستم؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی