بیست و هشتمین ماهگرد
اردیبهشت ماه شادیها
سلام گلهای نازنین من، خیلی وقت بود که بهتون سر نزدم و دلتنگتون بودم ولی خوب به وبلاگهای شما سر میزدم. هوا بهاری اثر گذار بود و یه کمی تنبل شدیم و وبلاگمون هم رنگ کهنگی گرفته بود. عزیزان من حالا با بهانه های مختلف اومدم.
دایره جملات
این جملات رو زیاد تکرار می کنم:
مامان چه خبر؟
بابا چطوری؟
عمو احمد کجاست؟
حوصله ندارم
می خوای ام ام اس بدی؟
با تاسکی بازار بریم.
گلدون بخریم/
وقتی حیاط خونه پر از عطر گل میشه
جدیدا مامانی یه نقشه هایی واسه ازپوشک گرفتن من کشیده که به سختی اجرا میشه
هفته قبل بابایی یه سرسره واسم خرید که مامانی از اون روز به بعد میگه خونه رو به یه پارک کودک تبدیل کردین
مامان جون روزت مبارک
مامان نازم که برام این همه زحمت کشیدی و بعد هم می کشی روزت رو تبریک می گم و از خدا می خوام سالم و تندرست باشی.
بابا روزت مبارک
بابا جونم روز معلم مبارک باشه و روز پدر رو پیشاپیش تبریک میگم.
عکسای جدید امیر رضا
روز جمعه رفتیم خونه زن دایی محسن از ییلاقهای زیبای علی اباد کتول (روستای کوهستانی چلی علیا)
خیلی خوش گذشت جاتون هم خالی بود.
خونه بابابزرگ زن دایی تقریبا به 70سال پیش برمیگرده قدیمی و جذاب بود
یکی دیگه از جذابیتهای این کوه داشتن یه رودخانه زیبا تو اون ارتفاع
سیزده بدر امسال خونه ییلاقی عمو محمد رضا من سرماخورده و کسل بودم