شیر مامان بای بای
سلام گلهای نازنین
این شب عید قربان بخت وبلاگمون باز شد و من اومدم تا حال و احوالی کنم و آپ بشم.
شیر مامانی بای بای
مامانی و بابایی با ترفندهای مختلف من رو 2 ما و 10 روز زودتر از شیر مامانی محروم کردند و بماند که من کمی ناز نازی و بد اخلاق شدم ولی از طرفی غذا خور شدم و ....
شب اول تا ساعت 4 و نیم
شب دوم از 5 صبح تا 7
و شب سوم از ساعت 6 تا 7 بیدار بودم
و کم کم عادی شد.
کارهای جدید
صندلی رو میگیرم و توی ظرف شوری و آشپزی کمک مامان میکنم.
یه تاب جدید خریدم به قول خودم "اپ بازی" میکنم.
هر روز باید خونه بابا بزرگ برم و خبر مامان بزرگ و بابا بزرگ و عمه جون رو بگیرم
لغات و جملات جدید
بابا بشین
بابا بریم عمه
غذا میخوام
آتیش
خانوش یا همان خاموش
دکتر
نرگس
محسن
لام یا همان لامپ
اینجا
اونجا
خانوم
من دیگه بزرگ شدم آره مردی شدم برا خودم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی