ثمره عشق ماماني و بابايي اميررضاثمره عشق ماماني و بابايي اميررضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

مسافركوچولو هديه اي از بهشت

صحبتي با مامام جونم

عزيزم سلام مامان جونم شرمنده اين همه تو رو اذيت كردم. آخه شنيدم كه يواشكي به بابا جوني گفتي بي حالم. مي دونم كه بي حالي شما به خاطر منه. من تموم غذاهاي تو رو مي خورم و تو دچار ضعف مي شي. چه كار كنم دست خودم نيست. يادت يه روز بابا جونم بهت گفت از تو يه ني ني كپل و ناز و باهوش مي خواد.  راستي ماماني بيا با هم هماهنگ باشيم، يه برنامه غذايي خوبي بچينيم تا نه تو بي حال بشي و نه من. من ليست غذايي خودم را ارائه مي دم... شنبه: صبحانه: تخم مرغ محلي   ساعت 10: شير و خرما  نهار: خوروشت سبزي   شام: كشك  ساعت 24:شير و خرما  سحري: خوروشت فسنجون   يكشنبه:تخم مرغ محلي   ساعت 10: شير و خرما  ن...
28 مرداد 1390

بهترين ماه خدا

گفتم كه حرفهاي زيادي برا گفتن دارم ولي دسته بندي اونا برام سخت بود. اول مي خوام در مورد ماه رمضان صحبت كنم. اين اولين تجربه منه. ماه خوبيه، هميشه مهموني هستيم. ديشب خونه عمه نرجس بوديم، ببخشيد خونه دايي يدا... بوديم. فكر نكني قاطي كردم ها. ديشب هم خونه عمه نرجس و هم خونه دايي يدا... افطاري بوديم. اون اولا، خودم هم گيج بودم آخه پسر اونا (امير حسين) به مامان جونم مي گفت عمه و به باباجوني مي گفت دايي،  هفته دوم فهميدم عمه نرجسم همسر دايي يدالله ست. راستي اين ماه رمضون چقدر نازه. مرتب مامان جونم قران مي خونه و بابا جوني هم. البته مامانم از همون موقعي كه فهميد من توراهم تصميم گرفت يه قران تموم كنه .امشب افطار خونه خاله مامان ...
27 مرداد 1390

پيام اول

سلام به تموم جنين هاي دنيا خدا رو شكر، خيالم راحت شد بالاخره مامان جونم و بابا جوني جنسيت منو فهميدند و تصميم گرفتند وبلاگ منو طراحي كنند. من 20 هفته است كه از شما دوستان فاصله داشتم. 2 ماه پيش مامان جونم به بابا جوني پيشنهاد طراحي وبلاگ برا منو داد كه باباجوني گفت بذار اول جنسيتش معلوم بشه تا بعد... حالا من اومدم با هزار حرف تازه از گذشته ، حال و آينده. ...
26 مرداد 1390

حرفهاي مامان جون

سلام كاكل زريه من ، چطوري ناز دلم ،برا ديدنت لحظه شماري ميكنم اين روزها خيلي به فكرتم .خيلي انتظار كشيدم كه 4ماهه بشي و هرچي زودتر روح اهورايي خداوند در توي جيگر دميده بشه.بتونم تورو با تمام وجودم  حس كنم .  هرچند مامانا ازهمون اول همه چي رو حس ميكنن.حتي جنسيتت رو هم حدس ميزدم .وقتي فهميدم مسافر كوچولوي ما يه كاكل پسر  ايمان اوردم كه حس مادري يه حس پاك و معصوميه. ...
26 مرداد 1390